تحقیقات زیادی در زمینه تاثیر خانواده و تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان و آینده آن ها انجام شده است. این تحقیقات نشان می دهد که کودکانی که در خانواده های مختلف بزرگ شده اند، در زمینه های مختلف الگوهای رفتاری متفاوتی از نتایج مورد نظر را در طیف وسیعی از حوزه های رشد نشان می دهند و آینده آنها از اختلافات خانوادگی تاثیر می پذیرد. تا انتهای مطلب در مورد این موضوع با ما همراه باشید.
تحقیقات جدید نشان می دهد که چرا برخی از کودکان به شدت تحت تأثیر درگیری های منفی خانوادگی قرار می گیرند در حالی که سایر کودکان بدون مشکلات قابل توجهی زندگی می کنند. محققان دریافتند که نحوه درک کودکان از تعارضات بین والدین تأثیرات متفاوتی بر مشکلات عاطفی و رفتاری آنها دارد. در جایی که کودکان خود را به خاطر درگیری های بین والدینشان سرزنش می کردند، احتمال بیشتری داشت که در آینده مشکلات رفتاری مانند رفتارهای ضد اجتماعی داشته باشند. اما اگر دعوا یا مشاجره والدین آنها منجر به احساس خطر یا ترس از جدایی خانواده در کودک شود، احتمال اینکه کودک مشکلات عاطفی مانند افسردگی را تجربه کند بیشتر است.
تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان
زندگی خانوادگی می تواند پناهگاه و جایگاه امنیت برای کودکان و فرزندان باشد، اما برای برخی از افراد مایه درد و ناامیدی است. خانواده ها بسیاری از استرس ها و فشارها را از دنیای بیرون جذب می کنند و تاثیر این فشارها در داخل خانه و کانون خانواده می تواند به اوج برسد. به عبارت دیگر تغییرات درون خانواده به سبب مسائل بیرونی و مشکلات درون خانواده باعث سردرگمی و عصبانیت یا آسیب دیدن همه اعضا می شود. هنگامی که یک بحران یا ناامیدی برای یکی از اعضا رخ می دهد، خانواده تأثیر آن را جذب می کند، گاهی کمک می کند و گاهی مانع می شود.
همانطور که خانواده ها، اقوام، شهرها و کشورها و فرهنگ ها با هم متفاوتند، اعضای درون یک خانواده نیز با هم فرق دارند و فراز و نشیب های زندگی خانوادگی بر هر کدام از اعضای خانواده تاثیر متفاوتی دارد. اما در این میان مشکلات خانوادگی تاثیر زیادی بر کودکان و نوجوانان خانواده می گذارد. محبت و حمایتی که کودکان از جانب والدین و خویشاوندان احساس می کنند به آنها قدرت رشد و تکامل می دهد. اما همه خانواده ها در دورانی دشواری ها و سختی هایی را پشت سر می گذارند. اما تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان تاآینده آن ها ادامه خواهد داشت.
یکی از مهم ترین موارد تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان عدم سازش آن ها با سایر اعضای خانواده خواهد بود. این موضوع می تواند به دلایل مختلفی باشد. به عبارت دیگر مشکلات خانوادگی مختلف آثار مختلفی بر افراد خواهد گذاشت. از جمله مشکلات خانودگی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- درگیری و اختلاف شخصیت های مختلف بر سر راه های انجام کارها
- حسادت یا دعوای خواهر و برادر
- دعوای والدین
- طلاق یا جدایی
- والدین ناتنی یا برادران و خواهران ناتنی جدید
- یکی از والدین یا خویشاوندان مبتلا به مشکلات روانی، ناتوانی یا بیماری
- یکی از والدین که مشکلات الکل یا مواد مخدر و اعتیاد دارند
- استرس های ناشی از بیکاری، پول یا مشکلات مسکن.
- خشونت خانگی
- تفاوت های فرهنگی یا نسلی
- اثرات از دست دادن یک عزیز
- سوء استفاده یا بی توجهی
کودکان و جوانان اغلب فکر می کنند مشکلات خانوادگی تقصیر آنهاست، حتی اگر کسی این را به آنها نگفته باشد. تغییرات در خانواده می تواند ناراحتی آنان را به همراه داشته و باعث شود که بچه ها نسبت به خودشان احساس ناامنی داشته باشند. آنها ممکن است احساس عصبانیت، استرس، اضطراب یا افسردگی کنند. این احساسات می تواند بر سایر زمینه های زندگی آنها مانند مدرسه و دوستی و تعیین سبک زندگی در آینده تأثیر بگذارد. آنچه که مهم است این است که تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان بسیار عمیق است.
تقریباً سه دهه تحقیق در مورد ارزیابی تاثیر ساختار خانواده و تاثیر مشکلات خانواده بر فرزندان و بر سلامت و رفاه کودکان نشان می دهد که کودکانی که با هردو والدین بیولوژیکی خود زندگی می کنند به طور مداوم از رفاه جسمی، عاطفی و تحصیلی بهتری برخوردار هستند.
متخصصان اطفال و جامعه باید ساختار خانواده را که بیشترین شانس را برای تولید فرزندان سالم دارد، ارتقا دهند. بهترین ادبیات علمی تا به امروز نشان می دهد که، به استثنای والدینی که با خشونت زناشویی غیرقابل حل مواجه هستند، وقتی والدین برای حفظ ازدواج تلاش می کنند، فرزندان در آینده بهتر عمل می کنند. در نتیجه جامعه باید تمام تلاش خود را برای حمایت از ازدواج های سالم و منصرف شدن زوج های متاهل از طلاق به کار گیرد.
جمعیت شناسی خانواده ها در حال تغییر است و برمبنای آن، زیربنای فلسفی روابط نیز تغییر می کند. بسیاری از جوانان احساس می کنند که ازدواج به شیوه سنتی، منسوخ و قدیمی شده و محدودیت آور است و روابط باز گزینه سالم تری را فراهم می کند که برای توسعه شخصی مفیدتر است و به نوعی ترس از ازدواج دارند. برخی از والدین متاسفانه بر این باورند که فرزندانشان با هرنوع روابط جدید خانوادگی سازگار می شوند، به طوری که طلاق یا جدایی عواقب درازمدت و نامطلوب کمی بر آنها خواهد داشت. این باورها باعث شده است که ازدواج دیرتر اتفاق بیفتد، زنان فرزندان کمتری داشته باشند، مادران به تنهایی و به صورت مجرد فرزندان را به دنیا بیاورند، والدین کمتر با هم زندگی کنند و فرزندان کمتری با والدین متاهل و بیولوژیک خود زندگی کنند.
اهمیت تاثیر مشکلات خانوادگی بر تغییر سبک زندگی فرزندان
در سال 1960، میانگین سن اولین ازدواج یک زن 20.3 سال و برای مردان 22.8 سال بود. اما در سال 2010، این وضعیت تغییر کرد به طوری که میانگین سنی در اولین ازدواج 25.8 سال برای زنان و 28.3 سال برای مردان بود. در سال 1960، نرخ ازدواج برای زنان 76.5 در هر 10000 بود، اما این میزان تا سال 2008 به 37.4 در هر 10000 کاهش یافت. نرخ زاد و ولد در ایالات متحده اکنون آنقدر پایین است که کمتر از نرخ جایگزینی مورد نظر است. از سوی دیگر 41 درصد از کل تولدها در 2009 مربوط به زنان و مادران به اصطلاح مجرد بود. در سال 2007 از هر 5 تولد در زنان 30 ساله، یک مورد بدون ازدواج رسمی بوده است، در حالی که در سال 2002 از هر هفت تولد، یک مورد بدون ازدواج رسمی بوده است.
اهمیت این آمار چیست؟ باید گفت زندگی کودکان با این آمار تا حدود زیادی گره خورده است. در سال 1970، 84 درصد از کودکان با والدین بیولوژیک متاهل خود زندگی می کردند، در حالی که تا سال 2009، این آمار به تنها 60 درصد رسید. در سال 2009، تنها 29 درصد از کودکان آفریقایی-آمریکایی با والدین بیولوژیک متاهل خود زندگی می کردند، در حالی که 50 درصد با مادران مجرد زندگی می کردند. علاوه بر این، 58 درصد از کودکان اسپانیایی تبار با والدین متاهل بیولوژیک زندگی می کردند، در حالی که 25 درصد با مادران مجرد زندگی می کردند. مهمتر از همه، مطالعه اخیر هاروارد روی خانواده های تک والد نشان داد که برجسته ترین عاملی که بسیاری از کودکان را از حرکت به سمت توسعه و پیشرفت فردی و اجتماعی باز می دارد، زندگی با یک والد است.
علاوه بر این، تعداد زوج هایی که به جای ازدواج، زندگی مشترک بدون ازدواج یا ازدواج موقت را انتخاب می کنند، به طور چشمگیری افزایش یافته است، به طوری که در سال 2002، 4.9 میلیون زوج بدون ازدواج با هم زندگی می کنند، در مقابل تنها 500000 زوج در سال 1970 بدون ازدواج با هم زندگی می کردند. نیمی از تولدهای فرزندان مربوط به مادرانی است که دارای روابط مشترک هستند و از هر ده فرزند زوجین هفت نفر از والدین جدا می شوند. نرخ انحلال زوج های دارای زندگی مشترک (بدون ازدواج رسمی یا همان ازدواج سفید) چهار برابر بیشتر از زوج های متاهلی است که قبل از ازدواج، زندگی مشترک نداشته اند.
مرکز کنترل بیماری ها اطلاعات کاملی در مورد تعداد کودکانی که تحت تاثیر طلاق قرار گرفته بودند را در سال 1988 جمع آوری کرد که نشان می دهد در آن زمان بیش از یک میلیون کودک تحت تأثیر طلاق قرار گرفتند. از آن زمان به بعد، میزان طلاق رو به افزایش بوده است و طبق نظرسنجی جامعه آمریکا در سال 2009، تنها 45.8 درصد از کودکان در حالی به سن 17 سالگی می رسند که هنوز با والدین بیولوژیکی خود که قبل یا در حوالی تولد کودک ازدواج کرده اند زندگی می کنند. اکثر طلاق ها بر کودکان کوچکتر تأثیر می گذارد، زیرا 72 درصد طلاق ها در 14 سال اول ازدواج رخ می دهد. از آنجایی که درصد بالایی از بزرگسالان مطلقه مجدداً ازدواج می کنند و 40 درصد از این ازدواج های مجدد نیز به طلاق ختم می شود، کودکان ممکن است در معرض چند مرتبه سازی ساختار خانوادگی قرار گیرند.
بنابراین مشکلات خانوادگی که منجر به طلاق شود یا حتی اگر به طلاق نینجامد در رشد و پرورش فرزندان و دیدگاه آنان بر زندگی مشترک آینده تاثیر گذار خواهد بود. مشکلات خانوادگی، طلاق و جدایی والدین برای کودکان، خانواده ها، اقتصاد و جامعه در کل مضر است .
تاثیر مشکلات خانوادگی در آینده فرزندان
مشکلات خانوادگی، تعارض مکرر و اختلافات بین والدین می تواند کودکان را در معرض خطر مسائل بهداشت روانی و مشکلات رفتاری، اجتماعی و تحصیلی در آینده قرار دهد. همچنین می تواند تأثیر قابل توجهی بر آینده کودک داشته باشد.
شواهد قوی وجود دارد که نشان میدهد تضاد بین والدین چقدر میتواند مخرب باشد:
- به رشد و توسعه روحی، روانی، جسمی و عاطفی کودکان آسیب می رساند، حتی زمانی که والدین موفق به حفظ روابط مثبت والد-فرزند شوند.
- داشتن مشکل در مدرسه و یادگیری
- روابط منفی با همسالان
- مشکلات سلامت جسمانی
- سیگار کشیدن و مصرف مواد مخدر
- چالش های سلامت روان و رفاه
- این مشکلات خانوادگی همچنین میتواند بر زندگی طولانی مدت فرزندان نیز تاثیرگذار باشد، مانند:
- شانس روابط ضعیف آینده
- کاهش پیشرفت تحصیلی
- اشتغال پذیری کمتر
- افزایش خشونت بین فردی
- افسردگی و اضطراب
شواهد در مورد تأثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان نشان می دهد که:
در جایی که یک کودک با هر دو والدین در یک خانواده زندگی می کند، در میان بیش از 1 کودک از هر 10 کودک (12%) حداقل یکی از والدین آن ها دچار ناراحتی است و کودکانی که در خانواده های بی کار زندگی می کنند، دو برابر بیشتر از خانوادههایی که والدین هر دو سر کار هستند، دچار مشکلات خانوادگی می شوند. بنابراین نمی توان تاثیر مشکلات خانوادگی بر فرزندان و آینده آن ها را نادیده گرفته یا منکر شویم.